به گزارش قدس آنلاین، متن ذیل درباره محورهای مباحث مهدوی در سخنان امام رضا(ع) است که به مناسبت ایام ولادت آن حضرت(ع) در ادامه مرور می شود.
از امام رضا(ع) روایات متعددی مشتمل بر آموزه های مهدوی صادر شده است؛ روایاتی در بیان نام، تولد، خصوصیات و علامات و غیبت آن حضرت(عج) و همچنین اشاراتی کوتاه به چگونگی ظهور و وقایعی که پیش از آن رخ خواهد داد.
۱.تولد، نام، نسب و خصوصیات
در توضیحات حضرت رضا نکات متعددی درباره تولد حضرت حجت می توان یافت. امام رضا در پاسخ به ابن نوح که آرزو می کرد اکنون که برای امام بیعت گرفته شده و به نام او سکه زده اند، حکومت نیز بدون خشونت به وی منتقل شود، فرمود: هرکس از اهل بیت مورد توجه عموم قرار گرفته و مرجعیت یابد، کشته شده یا در بستر خواهد مرد تا زمانی که خداوند جوانی از اهل بیت را برای این کار مبعوث کند که ولادت و رشدش پنهان، ولی دودمانش معلوم است.
امام به دو ویژگی از حضرت حجت اشاره می کند که به ظاهر قابل جمع نیست؛ پنهان بودن ولادت و رشد و معلوم بودن پدر و اجداد. اما مروری بر روایات ائمه اطهار این تنافی را از بین می برد؛ زیرا در این روایات به شکل های مختلف پدران حضرت حجت معرفی شده اند و در نسب و خاندان ایشان ابهامی نیست، ولی اصل ولادت و همچنین رشد امام بر مردم پوشیده مانده است. این ویژگی را می توان علامتی دیگر برای امام زمان دانست؛ زیرا هیچ یک از امامان واجد آن نبوده اند.
در حقیقت امام عصر از ابتدای تولد در غیبت از عموم به سر برده و مردم، شاهد رشد و بزرگ شدن او نبوده اند. این ویژگی مایۀ ابتلای جامعه شیعه نیز بوده است؛ زیرا اصل بارداری همسر امام عسکری و همچنین شیرخوارگی و رشد آن امام، مورد تردید و انکار قرار گرفت و جامعه شیعی دچار امتحان و ابتلای الهی شد. برخی از مرگ او گفتند و برخی اصل وجودش را انکار کردند، درحالی که چنین غیبت هایی حتی درباره رسول خدا نیز سابقه داشت. این ابتلا برای کسانی بود که در عصر غیبت زندگی می کردند، نه برای آنان که حضور امامان و مرگ آنان را شاهد بوده اند.
این علامت در روایات دیگر حضرت رضا به شکلی دیگر بیان شده است. در کافی و هدایة الکبری از ایشان نقل شده: لَا یُرَی جِسْمُهُ وَ لَا یُسَمَّی اسْمُهُ؛ جسمش دیده نمی شود و نامش را نمی برند. در نقل هدایة الکبری، دلیل نام نبردن از امام عصر این گونه توضیح داده شده که «تا نامش بر دشمنان مخفی بماند و او را نشناسند.».
شیوۀ دیگری که امام در معرفی نسب امام عصر از آن استفاده کرده، تعیین رتبه او در میان نوادگان خویش است. در روایتی از «پدر او به عنوان سومین از فرزندانم» یاد کرده و در روایت دیگری او را با نام «چهارمین از فرزندانش» معرفی نموده است.
پیش تر گفتیم این شیوه معرفی، مزایایی بسیار دارد: اول، قرینۀ محکمی است بر وجود فرزندی برای امام عسکری که مورد انکار عموم مردم بوده است. دوم، راه را بر ادعای مهدویت از سوی دیگران می بندد و سوم، علامتی است قوی بر صحت ادعای امامت از سوی ائمه بعد؛ زیرا هیچ سلسله دیگری با این مشخصات در میان مدعیان امامت نبوده و نیست.
در برخی روایات، امام رضا(ع) به روشنی از امام زمان نام برده و پدران، جایگاه و صفات او معرفی را کرده است: حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ مُوسَی حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الرِّضَا قَالَ: الخَلَفُ الصَّالِحُ مِنْ وُلْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ هُوَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ هُوَ الْمَهْدِیُّ.
این صراحت در بیان را در سخنان ائمه پیشین نیز شاهد بودیم که البته به علت شدت تقیه کم شمار است.
درباره خصوصیات حضرت قائم در روایات امام رضا، می توان به این موارد اشاره کرد:
۱.داشتن سیمای جوان با وجود سن زیاد و پیر نشدن باگذشت روزگار؛ این ویژگی شاید لازمۀ طبیعی تداوم کار و تلاش های امام در طول عصر غیبت باشد و شرطی ضروری برای نبردهای بزرگ به هنگام قیام به شمار رود.
عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا: مَا عَلَامَاتُ الْقَائِمِ مِنْکُمْ إِذَا خَرَجَ؟ قَالَ: عَلَامَتُهُ أَنْ یَکُونَ شَیْخَ السِّنِ شَابَ الْمَنْظَرِ حَتَّی إِنَّ النَّاظِرَ إِلَیْهِ لَیَحْسَبُهُ ابْنَ أَرْبَعِینَ سَنَةً أَوْ دُونَهَا وَ إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِهِ أَنْ لَا یَهْرَمَ بِمُرُورِ الْأَیَّامِ وَ اللَّیَالِی حَتَّی یَأْتِیَهُ أَجَلُهُ.
اشاره به این ویژگی ها در برابر شبهاتی است که در ذهن برخی شیعیان پس از ولایتعهدی امام رضا شکل گرفته و تصور کرده اند پذیرش این منصب از سوی امام می تواند زمینه انتقال قدرت به امامان معصوم را فراهم کند؛ گویی که نیمی از مسیر طی شده و چند گام بیشتر تا رسیدن حکومت به اهل حق باقی نمانده است.
توضیحات امام روشن می کند که روی آوردن مأمون عباسی به علویان و به حضرت رضا از نشانه های نزدیکی ظهور نبوده و آن حضرت اگرچه برای خدا و برای حکومت خدا قیام کرده است، ولی قیام کننده ای که زمینه را از بدی پاک می کند، او نیست. این بیان امور مختلفی را به مخاطب می فهماند؛ اموری مانند نفی نیرنگ مأمون در داستان ولایتعهدی، نفی مهدویت حضرت رضا، نفی نزدیک شدن حرکت به پایان راه و همچنین برخی ویژگی های ظاهری امام زمان.
۲.قدرت جسمی امام و به همراه داشتن عصای موسی و خاتم سلیمان؛ در برخی روایات حضرت رضا توصیفات خاصی از وضعیت ظاهری امام عصر ارائه شده است.
إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِی إِذَا خَرَجَ کَانَ فِی سِنِّ الشُّیُوخِ وَ مَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِیّاً فِی بَدَنِهِ حَتَّی لَوْ مَدَّ یَدَهُ إِلَی أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلَعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَینَ الْجِبَالِ لَتَدَکْدَکَتْ صُخُورُهَا یَکُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَی وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ.
امام از توانمند های حضرت حجت می گوید؛ قدرتی در بدن که بزرگ ترین درختان زمین در برابر پنجه هایش تاب نمی آورند، قدرتی در حنجره و صدا که صخره ها در برابر فریادش فرو می ریزند. در دستانش عصای موسی است و همۀ شعبده ها و بازی ها را می بلعد. خاتم سلیمان در انگشت اوست؛ خاتمی که نشان قدرت سلیمان بود و ابزار تسلط او بر شیاطین و اجنه. آن ها که قدرت هارون و مأمون چشمشان را پرکرده بود و اوج اقتدار را در رسیدن به این جایگاه ها می دیدند باید چنین جلوه های کوچکی از آن مظهر عظمت ها بشنوند تا زرق وبرق دنیا را از دلشان بیرون ببرد.
۳.الطرید الشرید موتور بابیه، صاحب الغیبة: این تعابیر امام رضا است؛ آن جا که از توهین به امام جواد یاد می شود. ابراز تردید در انتساب امام جواد به حضرت رضا توهینی به هر دو امام و به مادر حضرت جواد است. امام با یادآوری صحنه از توهین مشابهی یاد می کند که در حق امام زمان روا داشته خواهد شد؛ طرد شدن و بی خانمانی و محروم شدن از گرفتن تاوان خویش. امام همیشه پنهان که کسی از حال و روزش خبر ندارد.
۴.او نیز «صاحب الامر» است؛ تفاوت او پدرانش در این است که او همان کسی است که زمین را پر از عدل می کند، همان گونه که پر از ستم شده بود. مشابه این بیان در مورد صفت «القائم بأمر الله» در روایات امام کاظم واردشده است. این تفکیک ها از یک سو توصیف امام زمان است و از سوی دیگر توجه دادن به این نکته است که قیام به امر خدا و صاحب امر حق بودن در مورد همه ائمه جاری است و همۀ ایشان در حال تلاش و عهده داری برای تحقق دستور حق و حکومت او هستند. این توضیحی بسیار مهم برای مخاطبانی است که از این نگاه کلی و ژرف بینی فاصله دارند و از حرکت مستمر و هدفمند ائمه غافل اند.
۵.یکی از زیباترین متن ها درباره امام زمان(عج)، نقلی است که یونس بن عبدالرحمن از امام رضا دارد. این متن نسبتاً طولانی دربر گیرنده مطالب متعددی درباره امام عصر است که می توان آن را در ذیل عناوین زیر جای داد:
۱.شئون امام عصر، خطراتی که او را تهدید می کند، ارزش هایی که در وجود او و با او تداوم یافته و حفاظت هایی که به آن ها نیاز دارد و کمک های که محتاج آن است که با تعبیر «اللَّهُمَ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّکَ» آغاز می شود.
۲.مشکلاتی که با وجود او و به کمک او باید برطرف شود با تعبیر «اللَّهُمَّ اشْعَبْ بِهِ الصَّدْعَ»
۳.نیازهایی که به واسطۀ او تأمین می گردد؛ «اللَّهُمَّ طَهِّرْ مِنْهُمْ بِلَادَکَ»
۴.شهادت ما به پاکی او و بی تقصیر بودنش در بدی هایی که شاهد آن هستیم؛ «اللَّهُمَّ فَإِنَّا نَشْهَدُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»
۵.دعای ما در حق او و خاندانش؛ «اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ»
۶.آن چه می خواهیم از طریق او برای ما انجام دهد؛ «اللَّهُمَّ اسْلُکْ بِنَا عَلَی یَدَیْهِ مِنْهَاجَ الْهُدَی»
۷.دعا برای خلوص خود ما و عمل هایمان؛ «اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْ ذَلِکَ لَنَا خَالِصاً»
۸.آخرین فقره که البته ممکن است دعایی مستقل باشد، صلوات و دعایی است برای همه امامان معصوم؛ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی وُلَاةِ عَهْدِهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ» (طوسی، ۱۴۱۱ب: ج ۱، ۴۰۹ - ۴۱۱).
دعای یونس، تصویری کامل از جایگاه امام و آثار وجودی او و علقه و ارتباط ما با او ارائه می دهد و همچنین ترسیمی است از آن چه می خواهیم و آن چه باید در انجامش بکوشیم.
۲.غیبت
سخنان ائمه اطهار علت های مختلفی برای غیبت ذکر شده است. در کلمات، به جای مانده از امام رضا علت غیبت این گونه تعلیل شده است: لِئَلَّا یَکُونَ فِی عُنُقِهِ لِأَحَدٍ بَیْعَةٌ إِذَا قَامَ بِالسَّیْفِ. (صدوق، ۱۳۷۸: ج۱، ۲۷۳) در این سخنان، اشاره به محدودیت هایی است که تعهد بیعت برای امام پدید می آورد.
بر عهده نداشتن بیعت ظالمان می تواند به محدود نبودن در چارچوب های حکومتی اشاره داشته باشد. اگر او ظاهر باشد، باید تکلیف خود را با حکومت هایی که بر جامعۀ او حاکم شده اند روشن کند و در چارچوب های موجود جای گیرد. غیبت و ناشناختگی او را در ردیف سایرین قرار داده و حرکت او را با آزادی بیشتری توأم کرده است.
در کلمات امام رضا توضیحات ظریفی درباره انتظار فرج در عصر غیبت دیده می شود. امام انتظار فرج و گشایش را بخشی از گشایش و فرج دانسته است؛ زیرا فرج و گشایش چهره ای در درون و چهره ای در بیرون دارد. نارضایتی از وضع موجود و درک ضرورت حکومت معصوم و باور به تحقق آن، حاصل اتفاق بزرگی است که در درون فرد رخ داده است؛ اتفاقی که حالت و رفتار منتظران را شکل می دهد و به زمینه سازی برای گشایش در جامعه می انجامد. این بخشی از گشایش، بلکه از بزرگ ترین گشایش هاست.
در بیانات امام به این نکته نیز اشاره شده که وقتی به سبب غیبت امام زمان از پشتوانه و محور علمی محروم شدیم، باید فرج و گشایش را به خود نزدیک بدانیم، گویی که این گشایش در زیر پای ماست؛ نزدیک و در دسترس. آن چه فرج را مشهود می کند، گام برداشتن ماست. با گام برداشتن است که می فهمیم که حرکت، فرج و گشایشی در درون است که با آن گشایش های بیرونی نیز در دسترس و نزدیک خواهند بود.
عصر غیبت، عصر تعطیلی امامت نیست که دست از راه آنان برداریم به دنبال دیگران بیفتیم و برای توسعه طلبی ها و دفاع از اقتدار آن ها بکوشیم. در عصر غیبت باید به انتظار روی آورد و برای بازگشت حق به اهل آن کوشید. سرهای پرشوری که برترین کارها را در جهاد و مبارزه با دشمنان خدا جست وجو می کنند باید به هدف بیندیشند و بازیچه دست دیگران قرار نگیرند. آن چه مهم است در راه هدف کوشیدن و کسب رضایت اوست؛ حتی اگر این هدفمندی و رضایت در کاری باشد که در چشم ما کوچک است.
امام به دو ویژگی دیگر عصر غیبت نیز اشاره کرده است: ۱. بی بهره ماندن از رزق حضور؛ ۲. فراغت از دشواری های ظهور و قیام.
آن ها که توفیق حضور در محضر ائمه هدایت را داشته اند، از سرچشمه نوشیده و به جا شنیده اند. شیعه در عصر غیبت دچار واسطه ها و گرفتار کج فهمی هاست. عصر غیبت، دوره تحیّر و تنهایی است. اگر در عصر حضور به اشارۀ او راه روشن می شد و به راهنمایی او جایی برای اجمال و ابهام باقی نمی ماند، ولی در عصر غیبت ناچار از تکیه بر واسطه ها و نوشته هاییم و با همه تلاش ها و تواصی به حق و به صبرها جای خالی او را پر نخواهد شد.
اما نباید از نظر دور داشت که حضور امام نعمتی است که با مسئولیتی بزرگ همراه است. او می آید که جهان سرشار از ظلم و ستم را بشوید و به جای هر باطل، حقی بکارد. چنین مسئولیت عظیمی بر عهده او و یاران اوست. آمدن او برای یارانش آغاز مسئولیت های تازه ای است که جز با تلاش های سخت و دادن جان و مال انجام نخواهد یافت.
نکتۀ پایانی: از کلمات امام در تعبیر پرتکرار «لا تخلو الارض من حجة» است که البته در کلام راوی آمده و از صحت آن پرسش شده است. این تعبیر در عصر غیبت امیدساز است؛ زیرا پذیرش حضور حجت خدا در همۀ احوال، احساس غربت و تنهایی را و دغدغۀ در راه ماندن را از بین می برد. آنان که طالب حجت باشند از او بهره مند می شوند و هدایت های آشکار و پنهان او در انتظارشان خواهد بود ...
۳.عصر نزدیک به ظهور و ایام ظهور
در سخنان امام رضا اشارات چندانی به وقایع پیش از ظهور دیده نمی شود. نعمانی در کتاب الغیبة و حمیری در قرب الإسناد روایتی از بزنطی نقل کرده اند (نعمانی، ۱۳۹۷: ۲۷۱؛ حمیری، ۱۴۱۳: ۳۸۴) که در آن، از شدت و گرما یا کشتاری طولانی پیش از ظهور خبر داده است. با توجه به تفاوت های جدی در نقل با وجود وحدت راوی و مروی عنه، امکان اعتماد به هیچ یک از دو نقل نیست.
در روایات رضوی، از میان وقایع مقارن ظهور، به قیام سفیانی و ظهور پرچم های سبز از مصر اشاره شده است (نعمانی، ۱۳۹۷: ۳۰۳؛ مفید، ۱۴۱۳الف: ج۲، ۳۷۶). روایت اول از قیام سفیانی در هنگامی خبر می دهد که سلطنت عباسیان همچنان ادامه دارد. این مطلب قطعاً خلاف واقع بوده و اعتبار روایت را دچار خدشه می کند. این روایت از جهت سند نیز قابل تصحیح نیست؛ ولی روایت دوم در ارشاد شیخ مفید آمده و ظاهراً از کتاب الغیبة فضل بن شاذان نقل شده و از جهت سند مشکلی ندارد.
بحث رجعت نیز در این روایات مورد توجه قرار گرفته است. در کتاب مختصر البصائر به واسطه صفوان بن یحیی از امام رضا چنین نقل شده است: قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی الرَّجْعَةِ: مَنْ مَاتَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ، وَ مَنْ قُتِلَ مِنْهُمْ مَاتَ.
این بیان خلاصۀ همان تعبیری است که از طریق جابر از امام باقر نقل شده است: سعد بن عبد الله القمی: عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن عبد الله بن المغیرة، عمن حدثه، عن جابر بن یزید، عن أبی جعفر، قال: سئل عن قول الله عز و جل: وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ. قال: یا جابر! أ تدری ما سبیل الله؟ قلت: لا و الله إلا إذا سمعت منک. فقال: القتل فی سبیل الله فی ولایة علی و ذریته، فمن قتل فی ولایته قتل فی سبیل الله، و لیس من أحد یؤمن بهذه الآیة إلّا و له قتلة و میتة، إنّه من قتل ینشر حتی یموت، و من یموت ینشر حتی یقتل. (عیاشی، ۱۳۸۰: ج۱، ۲۰۲؛ حلی، ۱۴۲۱: ۱۱۲)
جابر بن یزید نقل کرده است که به امام باقر(ع) گفتم: از گفتۀ خدای عزّ و جلّ: وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ پرسش شده است. امام باقر فرمود: ای جابر! آیا می دانی سبیل الله چیست؟ گفتم: نه به خدا سوگند، مگر هنگامی که از تو بشنوم. فرمود: کشته شدن در راه خدا در ولایت علی و فرزندان او. پس کسی که در ولایت او کشته شود در راه خدا کشته شده است و هیچ کس نیست که به این آیه ایمان بورزد، مگر آن که کشته شدنی و مردنی داشته باشد. به راستی هر کس کشته شده، زنده می شود تا این که بمیرد و هر کس می میرد زنده می شود تا کشته شود.
در میان گفت وگوهای نقل شده میان امام رضا و مأمون، این نکته درباره رجعت آمده است که رجعت حق است و رسول خدا(ص) پیش تر فرموده است که هر آن چه در امت های گذشته رخ داده، در این امت نیز عیناً تکرار خواهد شد (صدوق، ۱۳۷۸: ج۲، ۲۰۱).
۴.حکومت قائم
صدوق در عیون اخبار روایتی از حضرت رضا نقل کرده است که به نقش ملائک پس از ظهور اشاره دارد. در روایت ریّان بن شبیب، پس از اشاره به حرمت ماه محرّم و شهیدان کربلا و خبر دادن از گریه آسمان و زمین بر ایشان، از نزول چهار هزار نفر از ملائک برای یاری حسین خبر می دهد که چون اذن نبرد نیافتند، تا روز قیام قائم در کنار قبر امام حسین باقی مانده و با امام عصر خروج می کنند و او را یاری خواهند کرد.
پیش تر از روایت بلند و زیبای یونس بن عبدالرحمن یاد کردیم. این روایت، تصویری دقیق و زیبا از جهانی ارائه می دهد که در سایه حکومت حجت خدا برپا خواهد شد.
در همین باره در کتاب دلائل الإمامة نیز روایتی وارد شده است که از خدمت ملائک به مؤمنان و همراهی و معاشرت با ایشان و حتی قضاوت مؤمنان میان ملائک خبر داده است (طبری، ۱۴۱۳: ۴۵۴)).
برخی روایات آن حضرت، از نزول عیسی پس از خروج مهدی، از نماز خواندن عیسی پشت سر امام و از رجوع حق به اهل آن خبر داده اند (صدوق، ۱۳۹۵: ج۲، ۲۰۲)*
منبع: پایگاه حوزه نت
انتهای پیام/
نظر شما